به بهانه روز جهانی کودک
کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید ...
نویسنده :
مامان زری
10:47
اولین روز مهد
بلاخره روز اول مهر ساعت 10.5 صبح همراه با بابایی رفتیم مهد. جشن بچه های پیش دبستانی بود یه آقایی رو آورده بودن با کلی برنامه و ساز و آواز. خلاصه خیلی شلوغ بود . اون روز رو فقط برای آشنایی بردمت مهد و یک نیم ساعتی گذاشتم اونجا بمونی و من با بابا برگشتم اداره . تو این فاصله کوتاه تو اینقدر گریه و بی تابی کرده بودی که هق هق گریت بند نمی اومد این بود که زنگ زدند به بابا و اومد دنبالت و رفتین خونه. منم اونروز به هیچ عنوان حس عکس گرفتن نداشتم چون حال خوبی نداشتم. در هر صورت فرداش هم نرفتی مهد ولی 4شنبه و 5 شنبه رو باید می رفتی دیگه .اولش کلی گریه کردی و از بغلم پایین نمی رفتی. شنبه رو هم رفتی و یکشنبه رو رفتی خونه مامانی ...
نویسنده :
مامان زری
12:58
ترانه به مهد کودک می رود
آغاز آموزش رسمی در مهد کودک عزیزم خیلی وقته درگیر کارهای مهدت هستم و از اون مهمتر استرس جدایی یه بچه که هنوز ٢ سالش نشده خیلی ذهنم رو مشغول کرده بود. ولی در نهایت باید می رفتی مهد . عذاب وجدان مادری که در اولین روزهای پاییزی باید دلشو یکدله کنه و بچه رو به مهد بسپاره قابل توصیف نیست . توی تمام این ٢ سالی که سرکار بودم و تو پیش مامانی بودی کاملا خیالم راحت بود چون هیچکی مثله مامانی دلسوزانه از تو مراقبت نمی کرد . چند بار تصمیم گرفتم برات پرستار بگیرم ولی همین مامانی منصرفم کرد و گفت خودم تا ٢ سالگی ازش مراقبت می کنم بعدش بزارش مهد. در هر صورت عزیز دلم عذاب وجدان سختی داشتم . اینکه آیا تحم...
نویسنده :
مامان زری
10:10